از تعطیلات پنج شش روزهی عید قربان استفاده کردیم و راهی تهران شدیم. اینبار اما کمی بیشتر از هر بار ماندیم و سفرمون 13 روز طول کشید که بیشتر به دید و بازدید گذشت.
مراسم بلهبران عمه شیرین برگزار شد و کلی مهمونی دیگه که خیلی خوش گذشت.
تئاتر کله پا را هم الهه اینا رفتیم مگامال اکباتان تماشا کردیم. خیلی کمدی بود و کلی خندیدیم ولی اصطلاحات + زیادی داشت که برای بچهها زیاد جالب نبود.
یکی دو تا دیدار با دوستان قدیمی و وبلاگی هم داشتم که بعد از مدتها دیدارها تازه شد و حسابی چسبید. پسرعمه شبنم هم در کانادا به دنیا آمد که اسمش را پارسا گذاشتند. الان آرش دیگه دو تا پارسا داره.
این روزها آرش در حال گذراندن تعطیلات تابستانی است. معدلش 94 شد و نمره هاش درمجموع خیلی عالی و رضایتبخش بود. با وجود تلاش زیادی که کرد نتونست افت ترم دوم را جبران کنه و معدل را به بالای 95 برسونه.
بیشتر روزها خانه مشغول بازی با PS4 است و سریال های مختلف تماشا میکنه. سریال The Seal Team و سریال هاوایی فایو O را تمام کردیم. الان مشغول تماشای سریال The Last Ship هستیم که فقط فصل آخرش مانده. همهشون خیلی جذاب هستند.
شنبه ها را در سینما میگذرانیم. هفته ی گذشته فیلم Toy Story 4 را رفتیم. خیلی کمدی و بامزه بود و کل سالن مشغول خندیدن بودند.
عمه شیرینِ آرش چند روزی مهمان ما بود. 5شنبه عصری رسید که من رفتم فرودگاه شارجه دنبالش و با هم رفتیم آرش را از کلاس برداشتیم. بعد رفتیم دنبال جلال. خونه که رسیدیم کمی استراحت کردیم و بعد راهی امارات مال شدیم. تا نیمه شب آنجا بودیم.
جمعه صبح آرش را گذاشتیم کلاس شنا و با شیرین رفتیم Outlet Mall. تا موقعی که آرش تعطیل بشه همان دور و اطراف چرخیدیم. جمعه بعدازظهر من و آرش و عمه شیرین سه تایی رفتیم هتل لاپیتا. روز اول را به گردش در هتل و استخر و قدم زدن در Riverland گذراندیم.
برای شام رستوران Olive Garden را رفتیم طبق معمول.
روز دوم بعد از صبحانهی مفصل هتل راهی پارکها شدیم. پارک آبی لگولند تعطیل بود ولی بقیهی پارکها باز بودن و ما فقط لگولند و Motiongate را رفتیم. دیدنیها زیاد بود و وقت کم. تا جایی که میشد رفتیم و چند تا بازی مهیج هم انجام دادیم. حدود 5 دیگه همانجا ناهار خوردیم و برگشتیم خانه تا آرش به درسها و امتحانات هفتهی بعد برسه و ما هم استراحت کنیم.
و
و
و
یکشنبه را مرخصی گرفتم و با شیرین به سفارت کانادا برای انگشتنگاری رفتیم. کارمون سریع انجام شد و بعد برای خودمون گشتیم تا آرش مدرسهش تعطیل شد. بردیم گذاشتیمش کلاس شنا و خودمون رفتیم Outlet Mall.
تا تمام شدن کلاس آرش، همانجا چرخیدیم بعد آرش را برداشتیم و آمدیم خانه.
دوشنبه جلال تعطیل بود و من سرکار بودم. جلال و شیرین صبح را در ایکیا گذراندن و بعد آرش را جلال برد کلاس و من هم با شیرین رفتیم امارات مال و تا شب آنجا بودیم.
سهشنبه هم روز آخر سفر شیرین بود که در خانه و تنهایی گذراند و ما هیچکدام نتونستیم مرخصی بگیریم. جلال حدود سه رسوندش فرودگاه شارجه و راهی تهران شد.
سفرش کوتاه بود ولی به همگی خوش گذشت. آرش هم با وجود امتحانات فراوان از حضور عمه کیفش حسابی کوک بود.
دومین دورهی مسابقات درون تیمی Oaks روز جمعه اول فوریه 2019 برگزار شد. آرش 6 مسابقه در گروه سنی 13-14 سال داشت.
از شش مسابقه در 2 مسابقه فقط رکورد قبلی خودش را شکست و در چهار مسابقهی دیگر رکورد خودش را به اندازهی چند میلی ثانیه اضافه کرد. در کل به نظرم آرش روز خوبی نداشت و زیاد سرحال مسابقه نداد. البته تنها آرش این مشکل را نداشت و بیشتر بچهها رکوردهاشون را اضافه کردند.
آرش این دوره 200 متر کرال سینه و مختلط انفرادی، 100 متر کرال پشت و پروانه، 50 متر کرال پشت و پروانه را انتخاب کرده بود. نتایج مسابقات به شرح زیر بود:
و
و
و
مسابقات جام قهرمانی آسیا امسال در امارات برگزار شد ولی با توجه به ساعت بازیها، روزها و شهرهایی که بازیهای تیم ملی ایران برگزار میشد، ما نتونستیم زیاد بریم استادیوم. تنها فرصتی که بهترین هم بود، بازی ایران و چین بود که روز پنجشنبه در ورزشگاه بن زاید ابوظبی برگزار میشد.
بلیطها را از چند روز قبل خریدیم و پنجشنبه همگی رفتیم دانشگاه. با مینیبوس دانشگاه و با دوستان و همکاران جلال راهی ابوظبی شدیم. کلی توی راه خوش گذروندیم. بازی و جو ورزشگاه هم که دیگه معرکه بود و با یک برد سه بر صفر همهی شادی روز کامل شد و تیم ملی ایران با اقتدار به نیمه نهایی بازیها رسید. خلاصه که جای همگی خالی خیلی خیلی خوش گذشت.
و
بعد از بازی هم با مینیبوس برگشتیم و شام را در Last Exit خوردیم.
مدتها بود که مربی بسکتبال آرش، کریس بهش گفته بود باید به سطح بالاتر برای کلاسها بره ولی خودش کماکان دوست داشت همان کلاس را ادامه بده.
برای ترم جدید براش امتحان تعیین سطح گذاشتند و در عین ناباوری، آرش دو پله جهش داشت و یک دفعهای برای سطح پیشرفته A انتخاب شد. حالا کلاسهای جدید روزهای شنبه ظهر برگزار میشه.
این روزها قشنگ و زبر و زرنگ بازی میکنه. انشاءالله اگه قد بکشه میتونه یک بازیکن خیلی موفق بشه. آرزوی این روزهاش اینه که برای دانشگاه به UCLA یا تورنتو بره برای تیم دانشگاه بازی کنه و بعد از درسش بره NBA.
از آنجاییکه یک دفعه پاهاش خیلی بزرگ شده و هیچکدام از کفشهای قبلیش اندازهش نیست و عشق لوبران جیمز هم هست، جایزه شریکی آخرین کفش لوبران را گرفتیم.
درباره این سایت